جدول جو
جدول جو

معنی بیم داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

بیم داشتن
(نَ)
هراسیدن. ترسیدن. سهمیدن. ترس داشتن. ترسان بودن:
نشاندم بر این تخت من کیقباد
نه ازکین تو بیم دارم نه داد.
فردوسی.
گر همی ایمنیت آرزو آرد ز عذاب
همچو من هیچ مدار از قبل دنیا بیم.
ناصرخسرو.
راست باش و مدار بیم از کس.
سنائی.
نصیحت پادشاهان کسی را مسلم است که بیم سر ندارد و امید زر. (گلستان).
چو دزدان ز هم باک دارند و بیم
رود در میان کاروانی سلیم.
سعدی.
نه امید از دوستان دارم نه بیم از دشمنان
تا قلندروار شد در کوی عشق آئین من.
سعدی.
- بیم در دل داشتن از کسی، ترسیدن از وی:
بگوی وز من بیم در دل مدار
نه ازنامور دادگر شهریار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شرم داشتن
تصویر شرم داشتن
باشرم بودن، باحیا بودن، خجلت داشتن، آزرم داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باک داشتن
تصویر باک داشتن
ترس داشتن، اندیشه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش داشتن
تصویر پیش داشتن
پیشکش کردن، تقدیم کردن، مقدم داشتن، در حضور داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
توقع داشتن، امید و آرزو داشتن، در انتظار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدم داشتن
تصویر قدم داشتن
پایدار بودن بر سر پیمان بودن ثابت بودن پایدار بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویر داشتن
تصویر ویر داشتن
هوس داشتن میل مفرط داشتن اشتیاق داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرم داشتن
تصویر نرم داشتن
نرم کردن، یانرم داشتن شکم. شکم راروان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میل داشتن
تصویر میل داشتن
گراییدن کشیده شدن نیازیدن کامستن علاقه داشتن تمایل داشتن: (صریحا بمردم میگوید که حضرت شاه میل بمذهب تسنن دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیر داشتن
تصویر گیر داشتن
گیر داشتن کاری. سد و مانعی در راه آن ایجاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
گرم نگاه داشتن چیزی را، دلجویی کردن تسلی دادن: اول دل من گرم همی داشتی و من دل برتو فرو بسته بدان شیرین گفتار، بسیار معاشرت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیف داشتن
تصویر کیف داشتن
خوش گذراندن، نیک گادن دارای نشئه بودن چیزی نشئه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیه داشتن
تصویر بنیه داشتن
ناتوانی توان نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعم داشتن
تصویر طعم داشتن
مزه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلد داشتن
تصویر بلد داشتن
رهبر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ترس داشتن، پروا داشتن، بیمناک بودن، ترسیدن بیم داشتن ترس داشتن پروا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم داشتن
تصویر شکم داشتن
آبستن بودن، آبستن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرم داشتن
تصویر شرم داشتن
خجلت داشتن آزرم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیام داشتن
تصویر پیام داشتن
حامل پیام بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش داشتن
تصویر پیش داشتن
بحضور بردن، عرض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
توقع و امید داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رام داشتن
تصویر رام داشتن
ساکت کردن، رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
میوه داشتن ثمر داشتن (درخت)، آبستن بودن حامله بودن، درد و رنج داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز داشتن
تصویر باز داشتن
منع کردن جلو گیری کردن، توقیف کردن حبس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک داشتن
تصویر نیک داشتن
نیکو تعهد و نگاهداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرم داشتن
تصویر کرم داشتن
دارای کرم بودن، موذی بودن، اذیت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
((~. تَ))
توقع و امید داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرم داشتن
تصویر شرم داشتن
خجالت کشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
انتظار داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چشم داشتن
تصویر چشم داشتن
انتظار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
Slant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
наклонять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
neigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
нахиляти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
przechylać
دیکشنری فارسی به لهستانی